از نگاه من عقلانیت را میتوان به این لایه ها تقسیم کرد:
لایه نخست عقلانیت غریزی که در این نوع عقلانیت، غریزه تمایلات و نیازها را تعیین و تصمیم انسان برای تامین آنها را مدیریت میکند. تشخیص خوب و بد بودن و اقدام و اراده برای تحقق، همه در اختیار غریزه و احساس غریزی است.
لایه دوم لایه عقلانیت ابزاری است. این نوع عقلانیت از طریق یادگیری ابزاری شکل میگیرد و انسانها با انباشت اطلاعات در مجموعه مرجع تشخیص خویش از روشهای تجربی و آموزشی، یاد میگیرند که نیازها را بر اساس مقایسه و تعدادی گذاره هنجاری خوب و بد و یا درست و نادرست طبقه بندی کرده، تشخیص داده و اراده و تصمیم آنها در اختیار نوعی عقل ابزاری منفعت طلب است. این عقل اینگونه نیست که حتما دور اندیش، اخلاقی، شایسته گزین نهایی و بهینه طول عمر را تشخیص دهد. بلکه هرچه عمر فردی بیشتر باشد، یا بار آموزشی او بزرگتر بوده و دامنه گستردگی مجموعه مرجع تشخیص او بزرگتر و البته دقیق تر باشد، آنگاه میتواند از ابزار عقل برای تشخیص، به نحو کارآمدتری استفاده کند.
لایه سوم عقلانیت را میتوان لایه عقلانیت اخلاقی نام گذاری کرد. در این لایه علاوه بر انباشت گسترده دانش و تجربه در مجموعه مرجع تشخیص، فرد به قابلیتهایی از درک و فهم رسیده است که خیر و منفعت شخصی خویش و جمعی جامعه و محیط زیست را همه با هم در معادله تصمیم خویش وارد میکند. اگر چه ممکن است این محدودیتها از طریق یک نظام قانونی و رسمی وارد الگوی تشخیص و تصمیم فرد شده باشند، ولی پس از مدتی، وقتی فرد شایستگی کامل تشخیص منافع کوتاه و بلند مدت خود و جامعه و محیط را کامل در همه تصمیمات و اقدامات ارادی خود منظور کرد و مولفه های اخلاق شایسته را همواره در زیست فردی و اجتماعی خود رعایت و ترویج کرد، آنگاه لایه بالاتری از عقلانیت شکل خواهد گرفت که من نام آن را عقلانیت اخلاقی میگذارم.
لایه چهارم از نگاه من عقلانیت تغییر و هدایت به سمت آرمانها است. رهبران شایسته اخلاقی و اجتماعی در هر دوره زمانی، نه تنها حوزه عقلانیت سه گانه بالا را درک کرده اند، بلکه نوعی از عقلانیت آینده ساز را که طراحی آرمان شهرها بر اساس آنها اتفاق خواهد افتاد را دنبال میکنند. نوع تشخیص، تصمیم، اراده و اقدام این گروه از افراد متفاوت از سه لایه قبلی است. پس میتوان این گروه چهارم را بر اساس طبقه بندی من عقلانیت آرمانی نام گذاری کرد.
اصولا خارج از این حوزه های عقلانیت، میتوان افراد را بر اساس مقررات، ایدئولوژی ها، خرافات و یا جبرهایی دیگر، وادار به تصمیمگیری اجباری کرد. اما آنچه در حوزه عقلانیت مهم و قابل اعتنا است، این است که فرد بتواند آزادانه و بدون محدودیت عقل خود را بکار گیرد و از آن برای تشخیص، تبیین، تصمیم، اراده و اقدام و بازنگری و اصلاح استفاده نماید. لذا ذات تحلیلی عقلانیت انسانی، ذاتی مبتنی بر آزادی و عدم اجبار بیرونی است. توجه اکید اینکه با وجود اجبار و سیستمهای بسته ایدئولوژیک نیز وقتی فرد در سطوح لیاقتی برخورداری از عقلانیت قرار گیرد، همین محدودیتها را در تشخیص خویش وارد نخواهد کرد. تنها جایی عملا عقل ناتوان از تشخیص صحیح خواهد بود که فرد دچار آموزه های غلط غیر شفاف، غیر منطقی و خرافه ورزانه یا یاوه گونه بوده باشد.
بر این اساس انسان عاقل در ذات درون ذهن خویش برای رسیدن به عقلانیت در لایه های بالاتر، باید که آزاد باشد و خویشتن خویش را انکار نکند.
ذات ذهن آزاد، اندیشه ورزی است و ذات ذهن آلوده و بسته، انسداد اندیشه است.
لذا لایه صفر اندیشه و عقلانیت عملا ممکن است پس از لایه های دوم و حتی سوم شکل بگیرد و فرد را با آموزه های معلول کننده در اندیشه ورزی، وارد عرصه ای متصلب و مسدود از اندیشه ورزی نماید که من آن لایه را لایه صفر عقلانیت مینامم. در این صورت اگر حیوانات را در سطح غریزه و لایه نخست عقلانیت تعریف کنیم، لایه صفر در سطحی نازل تر از حیوان تعریف و جاری خواهد شد.
سهراب دلانگیزان استاد گروه اقتصاد دانشگاه رازی
- منبع خبر : چویر نیوز
Sunday, 15 September , 2024