مدتهاست که سفر از یک میل شخصی و محدود، به خواستهای همگانی تبدیل شده است؛ خواستهای که در عصر تکنولوژی و ارتباطات، روزبهروز فراگیرتر و حتی اجتنابناپذیرتر مینماید.
همزمان با افزایش سفرها و ورود گردشگران به یک منطقه، جوامع محلی با شرایط نوینی روبهرو میشوند و چالشهایی گوناگون را تجربه میکنند. در این میان، پرسشی بنیادین مطرح است:
آیا توسعه گردشگری و تشویق به سفر، به نفع جوامع محلی است یا به زیان آنها؟
پاسخ به این پرسش، نیازمند نگاهی جامع به پدیده گردشگری و بررسی دقیق ابعاد مختلف آن است؛ بهویژه باید تأثیر گردشگران بر فرهنگ و سبک زندگی جوامع بومی را مورد توجه قرار داد. چراکه تنها در این صورت میتوان دریافت که در این تبادل فرهنگی چه چیزی به دست میآید و چه چیزی از دست میرود.
روشن است که هر انسان، نگرش، بینش و سبک منحصربهفردی از زندگی دارد؛ نهتنها به آن پایبند است، بلکه گاه میکوشد دیگران را نیز به پذیرش آن ترغیب کند. از سوی دیگر، تفاوتها و تمایزهای فرهنگی، خود انگیزهای مؤثر برای تأثیرپذیری دیگران و گرایش به رفتار یا تفکری تازه است. در همین راستا، ورود گردشگری با سبک زندگی متفاوت، میتواند حس کنجکاوی یا حتی گرایش درونی جوامع محلی را نسبت به آن ویژگیهای فرهنگی و رفتاری برانگیزد.
در اینجاست که میتوان از اثرگذاری عمیق سفر بر هویتهای بومی سخن گفت؛ اثری که اگر با درک، تدبیر و نگاه دوسویه همراه باشد، میتواند سازنده باشد، و در غیر اینصورت، هویتها را در معرض فرسایش قرار دهد.
مسلماً هر مواجهه ناگهانی، بیبرنامه و مطالعهنشدهای، تکانههایی را در پی دارد که متناسب با جنس آن پدیده، بر جامعه تأثیر میگذارد. در موضوع مورد بحث، اگر بدون درنظر گرفتن شرایط، ظرفیتها، فرصتها و تهدیدهای موجود، صرفاً به گسترش سفر و ورود گردشگر اقدام شود، میتوان شاهد بروز گسستهای فرهنگی و تضعیف پایههای هویتی جوامع محلی بود.
بنابراین، تشویق به سفر و توسعه گردشگری، اگر بدون ضابطه و فاقد ملاحظات فکری، فرهنگی و اجتماعی باشد، ممکن است به نتایجی معکوس و حتی مخرب بینجامد؛ نتایجی که بهجای رشد، به فرسایش فرهنگی و ازخودبیگانگی منجر میشود.
آسیبهای ناشی از گردشگری بیبرنامه، از جنبههای مختلفی قابل بررسی است. یکی از مهمترین آنها، فشار روزافزون بر منابع طبیعی و زیرساختهای جوامع محلی است؛ زیرساختهایی که اغلب با محدودیتهای جدی و کمبود امکانات مواجهاند.
زمانی که حجم ورود گردشگران از ظرفیت قابلتحمل یک منطقه فراتر میرود، این فشار میتواند ساختارهای حیاتی مانند شبکه آب و برق، جادهها، مراکز بهداشتی و خدمات عمومی را با فرسایش و حتی فروپاشی مواجه سازد. در بسیاری موارد، نبود برنامه جایگزین یا منابع کافی برای بهبود این ساختارها، روند آسیب را تسریع کرده و به تدریج از کیفیت تجربه گردشگران نیز خواهد کاست.
از سوی دیگر، منابع طبیعی و زیستمحیطی منطقه – که سرمایهای بیننسلی و متعلق به آیندگان هستند – در معرض تهدید و نابودی قرار میگیرند. نابودی جنگلها، فرسایش خاک، آلودگی منابع آبی و آسیب به حیاتوحش، تنها بخشی از چالشهایی است که جامعه میزبان ناگزیر با آنها روبهرو خواهد شد؛ چالشهایی که نهتنها زیستبوم منطقه، بلکه هویت و پایداری اقتصادی آن را نیز به خطر میاندازند.
آیینها، آداب و رسوم محلی که خود از اصلیترین جاذبهها و انگیزههای ورود گردشگران به یک منطقهاند، در این فرآیند بیش از هر زمان دیگری در معرض تبادلهای فرهنگی گسترده و گاه بیمهار قرار میگیرند؛ تبادلاتی که در صورت نبود آگاهی و صیانت، میتوانند زمینه اضمحلال تدریجی این داشتههای ارزشمند را فراهم آورند.
این بُعد از ماجرا، یکی از مهمترین و حساسترین جنبههای گردشگری است که نباید از نظر دور بماند. از همین رو، متولیان حوزه گردشگری در کنار مدیران فرهنگی، باید با نگاه علمی و مبتنی بر واقعیتهای محلی، راهکارهایی عملی برای محافظت از هویت فرهنگی و مصون نگاه داشتن این میراث ناملموس در برابر هجمههای احتمالی ارائه دهند.
از اینرو، اصرار بر گسترش صرف گردشگری بدون توجه به ملاحظات فرهنگی، اجتماعی، زیستمحیطی و زیرساختی، نهتنها فرصت واقعی برای جوامع محلی فراهم نمیآورد، بلکه آنان را در معرض تهدیداتی تازه قرار میدهد؛ تهدیداتی که به مرور زمان چالشهایی مضاعف بر مشکلات موجود میافزایند.
بر همین اساس، انتظار میرود تصمیمگیران و مدیران دستگاههای مسئول، با نگاهی آیندهنگر و در تعامل با نهادهای فرهنگی، اجتماعی و محیطزیستی، برای مدیریت آگاهانه و متوازن این مواجهه اجتنابناپذیر، چارهاندیشی و برنامهریزی کنند؛ تا گردشگری به ابزاری برای تقویت هویت، معیشت و انسجام محلی بدل شود، نه عامل فرسایش آن.
استفاده از ظرفیت مردم محلی، نهادهای مردمی و رسانههای بومی میتواند نقش مهمی در آگاهسازی دوسویه—هم برای ساکنان منطقه و هم برای گردشگران—ایفا کند. این آگاهیبخشی میتواند به همافزایی درک فرهنگی، کاهش تنشهای احتمالی و تسهیل اجرای سیاستگذاریهای پایدار بینجامد. به این ترتیب، تصمیمات اتخاذشده نهتنها به واقعیتهای میدانی نزدیکتر میشوند، بلکه با همراهی بدنه اجتماعی، شانس موفقیت و پایداری بیشتری نیز خواهند داشت.
بر این اساس، بها دادن به رسانههای محلی و فعالسازی سازمانهای مردمنهاد بومی میتواند بخش مهمی از استراتژی مدیریت هوشمند گردشگری در کرمانشاه باشد.
همچنین، ایجاد هماهنگی میان دستگاههای تصمیمگیر با هدف تخصیص اعتبار و شناسایی ظرفیتهای محلی، گامی مؤثر در جهت توسعه متوازن و پایدار گردشگری خواهد بود.
در این مسیر، آنچه میتواند نقش پیشبرندهای ایفا کند، استفاده از ابزارهای نوین اطلاعرسانی و روایتگری است؛ ابزاری که مسیر آن از تجهیز و توانمندسازی فعالان فرهنگی محلی میگذرد.
- منبع خبر : چویر نیوز
Saturday, 2 August , 2025