وجود نشانه‌هایی همچون تبادل و تعامل انسانی، جنب‌وجوش مداوم، تلاش جمعی برای بهبود شرایط زیست، و حرکت مستمر به سوی تعالی، همگی مؤید این فرض‌اند که شهر نه یک سازه‌ی بی‌جان، بلکه موجودی زنده است؛ موجودی که رشد می‌کند، زخم می‌خورد، و در آرزوی بهتر شدن، تکاپو می‌کند.

وجود نشانه‌هایی همچون تبادل و تعامل انسانی، جنب‌وجوش مداوم، تلاش جمعی برای بهبود شرایط زیست، و حرکت مستمر به سوی تعالی، همگی مؤید این فرض‌اند که شهر نه یک سازه‌ی بی‌جان، بلکه موجودی زنده است؛ موجودی که رشد می‌کند، زخم می‌خورد، و در آرزوی بهتر شدن، تکاپو می‌کند.
پذیرش این باور که شهر موجودی زنده است، ما را با حقیقتی بنیادین روبه‌رو می‌سازد: این‌که شهر از دو بُعد در هم تنیده‌ی کالبدی و روحی شکل گرفته است. کالبد شهر، همان اجزای فیزیکی و ملموسی‌ست که در قالب ساختمان‌ها، خیابان‌ها، پل‌ها و فضاهای عمومی خود را نشان می‌دهد؛ و روح آن، مجموعه‌ای‌ست از عناصر ناپیدا اما اثرگذار چون فرهنگ، سبک زندگی، تعاملات اجتماعی، خاطره‌ی جمعی، آیین‌ها، موسیقی، زبان، و حس تعلق. این دو بُعد، در تعاملی دائمی با یکدیگر، معنای زیستن در یک شهر را شکل می‌دهند.
از همین‌رو، در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های مدیریت شهری، هر دو بُعد کالبدی و روحی به‌عنوان مؤلفه‌های اساسی در نظر گرفته می شود. توجه هم‌زمان به ابعاد فرهنگی و اجتماعی زیست شهری در کنار رسیدگی به نیازهای مادی شهر و زیرساخت‌های فنی آن نتیجه ی این رویکرد است.
از این منظر، وظیفه مدیریت شهری صرفاً به رفت‌وروب، خیابان‌کشی، گل‌کاری و خدمات شهری خلاصه نمی‌شود؛ بلکه تکلیفی انسانی‌تر و عمیق‌تر نیز بر دوش آن نهاده شده است. دمیدن جان در شهر از طریق تقویت تعاملات اجتماعی، حفظ و احیای آیین‌ها، و پاسداشت آن‌چه «فرهنگ شهری» خوانده می‌شود، بخشی از این تکلیف می باشد.

پیوستگی این دو بُعد—کالبد و روح—در هم، چنان ترکیبی از مفهوم شهر در دنیای معاصر پدید آورده که تصور یکی بدون دیگری، ناممکن می‌نماید. شهری بی‌کالبد، بی‌جان است؛ و شهری بی‌روح، بی‌معنا. با این‌حال، ناکارآمدی یا ضعف در هر یک از این دو، لزوماً به نفی اهمیت دیگری نمی‌انجامد. شهری ممکن است کالبدی فرسوده داشته باشد، اما روحی زنده در آن جاری باشد؛ یا بالعکس، شهری نوساز و زیبا باشد اما فاقد پویایی فرهنگی و حس زندگی. درک این ظرافت، نقطه آغاز مدیریت شهری متوازن و انسان‌محور است.
هرچند رشد و تعالی شهر و زیست انسانی در گرو برقراری توازن و تعادل میان دو بُعد کالبدی و روحی آن است، اما نباید به بهانه‌ی ضعف در یکی، دیگری را تخطئه کرد یا نادیده گرفت.
در همین راستا، مدیریت شهری کرمانشاه طی سه سال اخیر، با رویکردی متفاوت از گذشته، بر ضرورت رشد و تقویت بُعد روحی شهر تأکیدی معقول و رو به جلو داشته است؛ تا جایی که فعالیت‌های سازمان فرهنگی شهرداری به‌عنوان بازوی فرهنگی مدیریت شهری، به‌خوبی قابل مشاهده است. این توجه، که برآمده از نوع نگاه نادر نوروزی به نقش فرهنگ در بهبود کیفیت زیست شهروندان است، توانسته جنب‌وجوشی تازه در فضای شهری ایجاد کند. حرکتی که هرچند بی‌نقص نیست، و نقدهایی بر نوع و چگونگی این برنامه ها وارد است، اما نباید به کلی نادیده گرفته شود.
خلق و اجرای رویدادهای متنوع فرهنگی، صرف هزینه و زمان برای معرفی آداب، رسوم و آیین‌های اصیل کرمانشاهی، نه‌تنها به دمیده شدن روح در کالبد شهر می‌انجامد و کیفیت زیست شهروندی را ارتقا می‌بخشد، بلکه زمینه‌ساز خلق فرصت‌های شغلی و از آن مهم‌تر، بستری برای حفظ و انتقال میراث ناملموس این دیار است.
لذا نفی یا نادیده انگاشتن اقدامات فرهنگی شهرداری کرمانشاه به بهانه وجود کم و کاستی در بخش وظایف خدماتی، تلاش در جهت خارج نمودن روح از کالبد شهر محسوب می گردد.

  • منبع خبر : چویر نیوز