اگر توسعه را در معنایی کلی، شرایط پایدار و قابل رشدی بدانیم که در آن انسانها بتوانند ضمن شکوفایی توانمندیهای خود، از منابع و ظرفیتهای پیرامونی برای رسیدن به وضعیتی مطلوب بهرهمند شوند—و در عین حال امکان استفاده از این ظرفیتها برای نسلهای آینده نیز محفوظ بماند—آنگاه ناگزیر خواهیم بود که در تحلیل چرایی توسعهنیافتگی، به مرزهای فرهنگ پا بگذاریم.
فرهنگ هر جغرافیا در مسیر توسعه میتواند یا نقش یک موتور پیشران را ایفا کند، یا همچون مانعی سخت، سد راه پیشرفت شود. از اینرو، شناخت و واکاوی ویژگیهای فرهنگی هر منطقه و تلاش برای تبدیل آنها به عوامل شتابدهنده توسعه، ضرورتی انکارناپذیر و راهبردی است.
ما در مجموعه گفتوگوهایی که با چهرههای مختلف علمی، فرهنگی و اجتماعی تدارک دیدهایم، در پی یافتن پاسخهایی متقن، علمی و کاربردی برای این پرسش بنیادین هستیم: چرا توسعه در سرزمین ما کند یا متوقف شده است، و راههای عبور از این وضعیت چیست؟ نفس این جستوجو، اگر با همت نخبگان و مشارکت آگاهانه مردم همراه شود، میتواند به شکلگیری گفتمانی تازه در بستر جامعه بینجامد. گفتمانی که خود، آغاز حرکتی تازه خواهد بود.
در همین مسیر، این بار به سراغ فردین زارعی رفتهایم؛ کنشگر فرهنگی و فعال حوزه گردشگری، که همواره دغدغه توسعه را در کلام و کنش خود نمایان ساخته است. با او از منظر فرهنگی، به چالش توسعهنیافتگی کرمانشاه خواهیم پرداخت، با این امید که گفتوگوی ما گرهی هرچند کوچک بگشاید یا دستکم، آتش این گفتمان را روشن و زنده نگه دارد.
خودکمبینی فرهنگی؛ مانعی پنهان بر سر راه توسعه کرمانشاه
فردین زارعی، کنشگر فرهنگی و فعال حوزه گردشگری، با قاطعیت معتقد است که ویژگیها و ظرفیتهای فرهنگی کرمانشاه، اگر بهدرستی دیده و تقویت شوند، بهتنهایی میتوانند به نیروی محرکهای قدرتمند برای توسعه استان بدل گردند. او با مقایسهای میان برخی شاخصههای فرهنگی کرمانشاه و استانهای همجوار، تلاش میکند اثبات کند که در بسیاری از مناطق کشور، همین مؤلفهها عامل رشد بودهاند، در حالیکه در کرمانشاه، به دلیل غفلت و نادیدهانگاری، به پاشنه آشیل توسعه تبدیل شدهاند.
زارعی به مولفههایی چون شخصیتهای تاریخی، پوشش محلی، غذاهای بومی، سبک زندگی و دستاوردهای هنری اشاره میکند و معتقد است کرمانشاه در تمامی این شاخهها نهتنها کمبودی ندارد، بلکه گاه سرآمد نیز هست. با اینهمه، به باور او، یکی از جدیترین موانع توسعه فرهنگی در استان، نوعی خودکمبینی مزمن در میان مردم است؛ نوعی افتادگی که به جای تبدیل شدن به فروتنی سازنده، باعث تقلیل و کمرنگ شدن باور به تواناییهای بومی شده است.
او با تأسف میگوید: «ما کرمانشاهیان خودمان را دستکم گرفتهایم. این خودکمبینی سبب شده تا در مواجهه با فرهنگهای وارداتی، نه از موضع اعتمادبهنفس، بلکه از سر ضعف واکنش نشان دهیم و در برابر آنها به انفعال برسیم.»
زارعی معتقد است که در طول تاریخ، کرمانشاه بهجای آنکه صادرکننده فرهنگ باشد، بهصورت یکسویه پذیرای فرهنگهای دیگر بوده و این عدم توازن فرهنگی، از جمله دلایلی است که باعث شده استان نتواند بر سرمایه فرهنگی خود تکیه زده و از آن بهعنوان اهرمی برای توسعه بهره ببرد.
این نگاه، بحثی مهم را پیش میکشد: اگر بپذیریم فرهنگ نهفقط بهعنوان یک نمود، بلکه بهمثابه ابزار و موتور توسعه عمل میکند، آنگاه لازم است پیش از هرچیز، باور به داشتههایمان را بازسازی کنیم. شاید نخستین گام در مسیر توسعه، همین تغییر نگاه به خود باشد؛ نگاهی که زارعی بر آن تأکید دارد.
از مهاجرپذیری تا خودفراموشی؛ روایتی از تسلط خردهفرهنگها بر هویت بومی کرمانشاه
در ادامه گفتوگو، فردین زارعی بر یک اصل کلیدی در تحلیل توسعهنیافتگی کرمانشاه تأکید میکند: بازگشت به خویشتن. به باور او، تا زمانی که نخواهیم نگاهمان به خود را اصلاح کنیم و عزت فرهنگیمان را بازسازی نماییم، نمیتوانیم از ظرفیتهای بومی برای توسعه بهرهبرداری کنیم.
زارعی، ریشه این خودفراموشی را در تاریخ مهاجرپذیر بودن کرمانشاه جستوجو میکند. بهگفته او، این شهر همواره میزبان اقوام و خردهفرهنگهای مختلفی بوده، اما آنچه نگرانکننده است، نه تنوع فرهنگی، بلکه مغلوب شدن فرهنگ بومی در برابر فرهنگهای میهمان است.
او ادامه میدهد: «ما کرمانشاهیان علاوه بر آنکه خودمان را دستکم گرفتیم، بزرگانمان را نیز از دست دادیم. بسیاری از نخبگان و چهرههای اثرگذار این دیار به دلایل مختلف از کرمانشاه کوچ کردهاند و این کوچ، شکافی ایجاد کرده است که خالی ماندنش را دیگران پُر کردهاند.»
زارعی معتقد است که در نبود مرجعیت فکری و فرهنگی بومی، برخی از مهاجران که اغلب از نظر سواد رسمی یا اعتمادبهنفس اجتماعی موقعیت بالاتری داشتند، بهتدریج مرجع شدند و اهالی بومی نیز، تحت تأثیر آنان، باورها و رفتارهای خود را دگرگون کردند. نتیجه این روند، بهزعم او، آن شد که واژهی «بومی» در فرهنگ گفتاری روزمره به بار معنایی منفی پیدا کرد و گاه با طعنه به افرادی اطلاق شد که «عقبمانده» تلقی میشدند.
«در حالیکه همین بومیها، آدمهای اصیل، با معرفت و سفرهدار این دیار بودند. چون اهل میزبانی بودند، هرکس را پذیرفتند؛ اما متأسفانه در این میزبانی، فرهنگشان کمرنگ و در نهایت، مغلوب شد.»
زارعی در بخش دیگری از گفتوگو هشدار میدهد که در جریان این مهاجرتها، بخشی از فرهنگهای واردشده، نهتنها همافزا نبودهاند، بلکه با خود نابهنجاریهایی نیز به همراه داشتهاند که رفتهرفته در لایههایی از جامعه کرمانشاه نهادینه شدهاند. از این منظر، او سهم قابل توجهی از معضلات فرهنگی و اجتماعی امروز را «وارداتی» میداند.
با وجود همهی این آسیبشناسیها، فردین زارعی امیدوارانه بر این نکته تأکید میورزد که راه برونرفت از این وضعیت، یک راه فرهنگی است. راهی که از بازسازی باور به خود آغاز میشود. او میگوید:
«باید به این یقین برسیم که کرمانشاه یک نام بزرگ است، مردمش بزرگ هستند و بزرگانش بزرگی کردهاند. این ایمان به خویشتن، همان جرقهایست که موتور توسعه را روشن میکند.»
آغاز از مردم؛ امید به آیندهای با رنگ و بوی بومی
در پایان این گفتوگو، فردین زارعی بر یک نکته اساسی تأکید میکند: مسیر تغییر باید از دل مردم کوچه و بازار آغاز شود. به باور او، هرچند تصمیمگیریهای کلان نقش مهمی در توسعه دارند، اما مردم هستند که با نگرش و رفتار روزمرهشان میتوانند جریانساز شوند و فرهنگ را دوباره زنده کنند.
زارعی با اشاره به اقدامات انجامشده در سالهای اخیر، از تلاشهای مثبت دستگاههایی همچون شهرداری و ادارهکل میراث فرهنگی نام میبرد و معتقد است که برگزاری جشنوارهها و رویدادهای فرهنگی، توانسته بخشی از خصیصههای اصیل مردم کرمانشاه را دوباره در معرض دید قرار دهد؛ ویژگیهایی که سالها در سایه مانده بودند و نیاز به احیا داشتند.
با این حال، او مسیر پیشرو را نیازمند هوشمندی و روزآمدی میداند. به گفته زارعی، برای آنکه بتوانیم نسل جدید را با میراث فرهنگیمان آشنا و درگیر کنیم، باید این داشتههای بومی را با زبان امروز بیان کرد؛ یعنی تزئین فرهنگ اصیل با درک درست از مدرنیته. او میگوید: «برای اینکه بتوانیم خصیصههای غنی فرهنگ خود را بازشناسی و احیا کنیم، باید آنها را با ذائقه و سلیقه نسل جوان همساز کنیم؛ این یعنی اصالت را حفظ کنیم، اما زبان عرضهاش را نو کنیم.»
گفتوگو با فردین زارعی نهتنها ما را با لایههای پنهان مانع فرهنگی توسعه آشنا میکند، بلکه تصویری از راه برونرفت نیز پیش رو میگذارد: بازگشت به خویشتن، آشتی با هویت بومی، و تلفیق خردمندانهی سنت و نوگرایی. شاید همین مسیر باشد که بتواند کرمانشاه را به جایگاهی که شایسته آن است برساند.
گفتگو از: م . بستار
- منبع خبر : چویر نیوز
Friday, 1 August , 2025