کرمانشاه به عنوان کلانشهری که هسته مرکزی بخش های پیرامونی شناخته می شود و بنابر قاعده نظریه مرکز-پیرامون می بایستی سیطره اقتصادی و اجتماعی بر مناطق پیرامونی خود داشته باشد، بلعکس متاثر از کنش و واکنش های پیرامون مناسباتش تعریف و تعیین می گردد.

کرمانشاه به عنوان کلانشهری که هسته مرکزی بخش های پیرامونی شناخته می شود و بنابر قاعده نظریه مرکز-پیرامون می بایستی سیطره اقتصادی و اجتماعی بر مناطق پیرامونی خود داشته باشد، بلعکس متاثر از کنش و واکنش های پیرامون مناسباتش تعریف و تعیین می گردد.
از این منظر شاید بتوان با اندکی اغراق کرمانشاه را تنها کلانشهر کشور تصور نمود که ساکنین اصلی و اصیلش هیچ نقشی در مناسبات و مبادلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جاری آن ندارند!
درواقع بخش های پیرامون مرکز یا همان شهرها و روستاهای اطراف به اشکال مختلفی بر ارکان شهر تاثیر می گذارند تا مسیر تصمیم گیری ها برخلاف مصالح مردمانش و مقتضای اراده و میل دیگران شکل گرفته و پیش برود. اینگونه است که می بینیم مردم کرمانشاه عموما از اتفاقات و تصمیمات پیش آمده راضی نیستند و اعتراض خود را با سکوت، سکون و انزوا طلبی فریاد می زنند.
جریان قالب (قدرت) برآمده از دل مناسبات مرکز و پیرامونی هم بر آتش این نامتوازنی می دمد تا منافع خود را بیش از پیش؛ پیش براند. البته که در این کنش و واکنش ها علاوه بر اهالی مرکز مردم پیرامون هم متضرر می شوند تا همه چیز به کام جریانات قدرت و ثروت باشد.
در این معادله ی مجهول، پیرامونیان که ناخواسته و نادانسته با رفتار و افکار خود بر مناسبات مرکز(شهر کرمانشاه) اثر می گذارند به خسرانی بزرگ دچار آمده اند. آنان که به نیت دستیابی به وضعیت مطلوب، خود را درگیر مناسبات مرکز می کنند از احوالات پیرامون و راه های بهبود شرایط زندگی غافل مانده اند!
لازمه ی برون رفت از این وضعیت یعنی کاهش تاثیر پیرامون بر مرکز و حاکم نمودن اراده مرکز بر مقدرات خود چیزی جز نمایادن راه رشد و پیشرفت به پیرامونیان نیست. راهی که از مسیر تکیه بر پتانسیل های داخلی، ارتقا قابلیت ها و استفاده از آنها برای چانه زنی با مرکز عبور می کند نه در نسخه های منفعت طلبانه صاحبان ثروت و قدرتی که استفاده ابزاری کردن از دیگران (پیرامونیان) قانونشان است!

  • منبع خبر : چویر نیوز